بی تو وعده ی بهشت را هم نمی خواهم....نبودنت شورع وعده های تلخ خداست
***
به سلامتی زنجیری که صدسال زیر برف و بارون میمونه و می پوسه ولی ازهم جدا نمیشه.امیدوارم که بمونیم و بپوسیم ولی از هم جدا نشیم
***
عشق از خودخواهی ها و خودپرستی ها گذشتن است اما،اما این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست
***
بودنم را باور کن...حتی اگر در سایه ات پنهان باشم
***
چشمها را شستم،جور دیگر دیدم،بازهم فرقی نداشت.تو همان بودی که باید دوست داشت
***
رسم عشقمان مثل نان نیست که گرمش در سفره ی دل باشد و سرد و بیاتش سهم نمکی!
چه گرمای حضورت و چه سرمای نبودنت باشد،همیشه هستی
***
امروز هم با بی تو بودن گذشت...
خوش به حال یادم که همیشه با توست...
***
هربار که تو را یاد میکنمگم می شود تکه ای از من؛در من!همین روزهاست که "تمام شوم"...
***
در مخفی گاه ذهنمان کسی که دوستش داریم می ماند،حتی در دوری و جدایی
***
چرا بودنت جور نمی شود؟من که تمام پازل های تنهاییم را درست چیدم...
***
خطش را عوض کرد!من ماندم و دوستت دارم هایی که هیچ وقت تحویل داده نشد.
***
غصه دیوانه ام کرد....وقتی تو را دست به سینه دیدم!من تمام راه را برای آغوشت دویده بودم....
***
آلزایمر می تواند بهترین بیماری دنیا باشدتا هر ثانیه به یادم نیفتد که...تو مرا دوست نداری
***
بیا حواس تقدیرو پرت کنیم،تو صداش کن من دزدکی فاصله ها رو برمیدارم
***
همه درد منی تو....غم دنیا که غمی نیست
من ازت خاطره دارم....خاطره درد کمی نیست
***
در زندانی افتاده ام که نه حق زنده بودن دارم و نه حق مردن نه می توانم بخوابم نه بیدارم و کی تمام می شود زندانی شدن در چشم تو...
***
امروز معلم عشقم گفتم:دو خط موازی هیچگاه به هم نمیرسن مگه این که یکی از اونا خودشو بشکنه.گفتم:"من که خود را شکستم پس چرابه او نرسیدم؟
لبخند تلخی زد و گفت:"شاید اون هم به سمت خطی شکسته باشه...
تابنده(یه شعر کوتاه از خودم)